ادامه مطلب قبلی :
موضوع هجوم به خانه حضرت علی(ع) قسمت اول
4- تشبیه به مقتل عثمان
به مخالفان میگوییم:مگر نبود که مردم و از آن جمله برخی از صحابه به خانه عثمانبنعفان هجوم برده و متعرض او و همسرش شدند و بعد از چند روز محاصره، او را به قتل رساندند؟! شما چه توجیهی برای آن دارید، همان توجیه را نیز ما برای هجوم به خانه حضرت علی و فاطمه(س) مینماییم.
ترمذی در باب مناقب عثمانبن عفان به سندش از ابوسهله نقل کرده که گفت:«عثمان هنگام حمله به خانهاش گفت: همانا رسول خدا(ص) با من عهدی کرده و من بر آن صبر خواهم کرد».(سنن ترمذی،ح3711)
عایشه میگوید:« رسول خدا (ص) در مرضش فرمود: دوست دارم برخی از اصحابم نزد من باشند. عرض کردیم: ای رسول خدا میخواهی تا ابوبکر را صدا زنیم؟ حضرت سکوت کرد.عرض کردیم آیا عمر را صدا بزنیم؟ باز پیامبر سکوت کرد. گفتیم:آیا عثمان را بخوانیم؟حضرت فرمود:آری. عثمان آمد و با حضرت خلوت نمود.پیامبر شروع به صحبت با او کرد و صورت عثمان تغییر میکرد. قیس گفت: مرا ابوسهله مولی عثمان حدیث کرد که عثمانبن عفان در آن روزی که به خانهاش هجوم آوردند گفت: همانا رسول خدا(ص) عهدی با من کرده و من بسوی آن در حرکتم…»(سنن ابن ماجه،ح113)
این حدیث با همین مضمون یا شبیه آن را جماعتی از محدثان اهل سنت از قبیل (حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین ح 4543 )، (احمد بن حنبل در مسند احمد، مسند عثمان بن عفان ح 407 و 501 و مسند النساء باب حدیث عائشه ح 24298)و( ابن ابی شیبه در المصنف، کتاب الفضائل باب ذکر فی فضل عثمان ح 32028 و کتاب الفتن، باب ما ذکر فی عثمان، ح37646) و نیز ابویعلی موصلی در مسند ابی یعلی باب مسند عائشه ح 4803و …ذکر کردهاند.
ابن کثیر از خنساء نقل کرده« من در خانه عثمان بودم که محمدبن ابوبکر داخل شد و محاسن او را گرفت و چوب دستی خود را در حلق او نمود. عثمان گفت:آهسته ای فرزند برادر! به خدا سوگند! من تصمیمی دارم که پدرت چنین تصمیمی را نداشته است. محمد بن ابی بکر او را رها کرد و در حالی که پشیمان و حیا کرده بود از او جدا شد . قوم بر در صفّه به سراغ عثمان آمدند و او آنان را را از خود دور کرد تا اینکه بر او غلبه کردند و در حالی که محمد بن ابی بکر بیرون آمده بود آنها وارد خانه شدند. فردی که جلو همه بود و چوب دستی داشت بالای سر عثمان امد و با آن به سر او کوبید که سرش شکاف برداشت و خونش بر روی قرآن ریخت. آن گاه از هر طرف بر او هجوم بردند و مردی با شمشیر بر سینه او زد. نائله فرافصه کلبی جلو آمد و فریاد کشید و خودش را بر روی عثمان انداخت و گفت: ای دختر شیبه! آیا امیرالمومنین کشته میشود؟ او شمشیر را گرفت ،ولی آن مرد دست او را از بدن جدا کرد. آنگاه مردم آنچه را در خانه بود به غارت بردند…»(البدایه و النهایه، فصل صفه قتل عثمان)
با این وضع چگونه صبر و سکوت عثمان- بنابر این نقلها- را توجیه میکنید؟ چرا صحابه و مسلمانان سکوت کرده و از عثمان دفاع نکردند؟چرا عدهای متعرض این واقعه و حادثه شدند؟چطور برخی از افراد جرأت کرده و متعرض همسر عثمان شدند؟هر توجیهی که در این باره داشته باشید درباره حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) هم میکنیم.
ولی-مع الاسف- اهل سنت قصه عثمان را قبول کرده و آن را میپذیرند و بر آن روضهخوانی میکنند ولی حادثه دردناک هجوم به خانه وحی یعنی خانه علی(ع)و فاطمه(س) را نمیپذیرند و آن را استبعاد میکنند. اگر حضرت علی(ع) در آن موقع یار و یاور چندانی نداشت تا او را حمایت کند عثمان را نیز کسی در آن موقعیت حساس یاری نکرد.
آری ، فرق اساسی بین این دو هجوم وجود دارد و آن اینکه خانه نشین شدن حضرت علی(ع) به جهت ظلمی بود که در حق او شد و او را از حق مسلّمش بازداشت، گرچه حضرت با این خانه نشینی از فتنهها و خونریزیها جلوگیری کرد، ولی خانه نشین شدن عثمان و جنایاتی که بر سر او وارد کردند در نتیجه بیعدالتیهایی بود که در حکومتش انجام گرفته و مردم را به شورش و انقلاب بر ضد حکومت او واداشته بود. آری، او خودش بود که که آتشی را روشن ساخت و منجر به فتنهها و خونریزیها زیادی بعد از او به بهانه انتقام از خون او در جنگ جمل و صفین و نهروان شد، و بعد از آن امام حسن (ع)و امام حسین(ع) به شهادت رسیدند و خون اهل مدینه به توسط لشکر یزید مباح گشت.آری، خانه نشین شدن عثمان نه برای خودش نفعی داشت و نه برای امت اسلامی.
5- طبیعت خشن خلیفه
برخی در صدد استبعاد حادثه هجوم به خانه علی(ع) بر آمده و میگویند: مگر ممکن است که شخصیتی همچون عمربن خطاب دست به چنین کار زشتی بزند، مگر کسی میتواند تا به این اندازه خشونت به خرج بدهد؟!…
ولی هنگامی که به سیره و روش عمربنخطاب در کتابهای اهل سنت پیمیبریم نتیجه میگیریم که این کار از او هیچ استبعادی نداشته است؛
1- در باب کفاره قتل، اهل سنت از عمربنخطاب نقل کردهاند که گفت:
«ای رسول خدا! همانا من در جاهلیت دختر زنده به گور کردهام؟ حضرت فرمود: از هر دختری که زنده به گور کردهای یک بنده آزاد کن» تکمله المجموع،نووی،ج19 ص 187و189،دارالفکر،بیروت.
2- سعید بن مسیّب میگوید: عمر حج به جای آورد و در وادی ضنجان گفت:خدایی جز خدای بزرگ نیست،به هر کس که بخواهد آن مقداری که بخواهد عطا میکند. من شتر خطاب را در آن وادی با سپری از پوشت میچراندم. او بسیار بد اخلاق و تندخو بود؛ هر گاه کار میکردم مرا به زحمت میانداخت و چون کوتاهی میکردم مرا کتک میزد و من عصر نمودم در حالی که کسی به جز خدا ندارم» تاریخ طبری ج5 ص59
3- ابن اثیر و دیگران از زید بن حارث نقل کردهاند که گفت:« همانا چون هنگام مرگ ابوبکر فرا رسید کسی به نزد عمر فرستاد تا او را جانشین خود کند. مردم گفتند:آیا کسی را بر ما میگماری که تندخو و بد اخلاق است و اگر بر ما حکمرانی کند تندخوتر و بداخلاقتر خواهد شد؟ چه در جواب خدا میگویی هنگامی که او را ملاقات میکنی در حالی که عمر را بر ما گماردهای؟ابوبکر گفت:آیا مرا به پروردگارم میترسانید؟»الکامل ج3ص58 ؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی،ص137.
6-حقیقت شجاعت
شجاع آن نیست که در همه جا شمشیر بکشد و مخالفان خود را از پای در آورد، این تهور و بیباکی و بیتدبیری است، شجاع کسی است که به وظیفه خود عمل کند. چه بسا شجاعانی هستند که حاضر به شنیدن یک سخن حق نیستند.
تاریخ اسلام گواهی میدهد که درخت اسلام در دل گروهی ریشه نداونیده بود، بلکه نهالی بود که در دلهای آنها تازه پا گرفته و امکان داشت با نسیم یا بادی از جا کنده شود. و لذا پیامبر(ص) به عایشه میفرماید:اگر قریش تازه مسلمان نبودند من وضع کعبه را دگرگون میکردم و به جای یک در دو در برای آن قرار میدادم.(مسند احمدج6ص176.
ما شجاعتر از پیامبر(ص) کسی را نمیشناسیم، ولی او شرایط را برای انجام کار فراهم نمیبیند.آیا صحیح بود که آتش جنگ داخلی در مدینه برافروخته شود تا دشمنان از این موقعیت حساس استفاده و ضربه کاری بر اسلام و مسلمین وارد کنند؟
مطالب مرتبط:
اهل سنت و امامت حضرت علی (ع)
سکوت حضرت علی(ع) در برابر شکنجه دادن فاطمه زهرا(س)