وضع فرهنگ ایران و قضاوت مردم این مملکت قبل از اسلام
درباره زن ها بی اندازه غمبار و تحقیر آمیز بوده است؛ زیرا ادبیات هر
مملکتی آئینه افکار و عقاید مردم آن مملکت است؛ بنابراین وقتی که اثار
ادبی ای که بعد از اسلام به وجود آمده و مسلما تعالیم حیات بخش اسلام تا
حدی در آن ها اثر گذاشته است نسبت به زنان این اندازه تحقیر آمیز باشد، پس
این تحقیرها و بدبینی ها قبل از اسلام بسیار غم انگیز تر و رقت بارتر بوده
است.
بعبارتی، هنگامی که شعرا و سخن سرایانی مانند سعدی،
نظامی، فردوسی، و مولوی با آنکه قرنها بعد از اسلام می زیسته اند و در آن
پایه از علم و ادب بوده اند، این اندازه تحت تاثیر افکار جاهلی واقع شده و
چهره زن را مخدوش نشان داده اند، وضع فکر و فرهنگ مردم عادی بسیار پایین
تر و بدتر بوده است. <**ادامه مطلب...**>
با توجه به این جهات برای ما روشن تر خواهد شد که دین
مقدس اسلام جایگاه بلند زنان را در همه ابعاد چگونه روشن نموده و چه تحول
بزرگی ایجاد کرده و چه خدمت درخشانی به جامعه انسانیت انجام داده است.
1- مولوی در کتاب مثنوی خود می گوید این تقصیر حوا
همسر حضرت آدم (ع) بود که آدم را وسوسه کرد و او از میوه بهشتی با اینکه
از جانب خداوند هر دو ممنوع شده بودند خورد و در نتیجه، هر دو از بهشت
اخراج گردیدند و هر بلایی که در دنیا بوجود می آید از شومی زن است و حیله
زنان است که انسان را از عرش اعلا به جایگاه پست می کشاند:
چند با آدم بُلیس افسانه کرد چونکه حوا گفت خور آنگاه خورد
هر بلا کاندر جان بینی عیان باشد از شومی زن در هر مکان
روح را از عرش آرد در حطیم لاجرم کید زنان باشد عظیم
2- دیدگاه نظامی نسبت به زن این است که -زن- بی وفا و
حیله گر و دورو است و او آفت جهان و بلای جان و لجباز است و از دنده چپ
آفریده شده است:
زن گرنه یکی هزار باشد***در عهد کم استوار باشد
چون نقش وفا و عهد بستند***نام زنان قلم شکستند
زن دوست بود ولی زمانی***تا جز تو نیافت مهربانی
چون در بر دیگری نشیند***خواهد که دگر تو را نبیند
زن راست نبازد آنچه بازد***جز زرق نسازد آنچه سازد
بسیار جفاب زن کشیدند***از هیچ زنی وفا ندیدند
زن چیست نشانه گاه نیرنگ***در ظاهر صلح و در نهان چنگ
در دشمنی آفتِ جهان است***چون دوست شود بلای جان است
گوئی که بکن نمی نیوشد***گوئی که مکن دو مرده کو شد
چون غم خوری او نشاط گیرد***چون شاد شوی ز غم بمیرد
و بالاخره بعد از انتقاد و تهمت در آخر این ابیات می گوید:
این کار زنان راست باز است افسون زنان بد دراز است
3- منطق فردوسی این است که هر کس دختر دارد بدبخت است و کفن بهتر از فرمان زن است و خجسته بخت، زنی است که اصلا به دنیا نیامده باشد.
او در شاهنامه، هر چند در مواردی برخی از زنان را مورد تمجید قرار داده ولی در مواردی هم انتقاد کرده است:
کِرا ار پسِ پرده دختر بود اگر تاج دارد، بد اختر بود
کِرا دختر آید به جای پسر به از گور داماد ناید به در
***
کسی کو بُوَد مهترِ انجمن کفن بهتر او را ز فرمان زن
سیاوش ز گفتار زن شد به باد خجسته زنی کو ز مادر نزاد
4-سعدی میگوید: زن اگر از خانه بیرون شد باید به گور
برود و صدای زن را نباید مرد بشنود و اساسا کاش زن آفریده نمی شد. او نیز
هر چند در موردی از زن تمجید می کند ولی دیدگاه او نسبت به زن را از این
نوع اشعارش باید بدست آورد:
چو نغز آمد این یک سخن زان دو تن که بیچاره بودند از دستِ زن
یکی گفت کس را زنِ بد مباد دگر گفت زن در جهان، خود مباد
5- ناصر خسرو قبادیانی
وی می گوید: زنان را تا میتوانید مرده فرض کنید:
به گفتار زنان هرگز مکن کار زنان را تا توانی مرده انگار
مَنِه بر جان خود بار زر و زن قدم بر تارک این هر دو بَرزن
و همینطور شعرایی چون جامی،صائب تبریزی،خاقانی شروانی، انوری، سنایی غزنوی، ملک الشعرای بهار و ....
البته
ذکر این نکته لازم است که برخی از شعرا همچون مفتون همدانی، پروین
اعتصامی و اقبال لاهوری تحت تاثیر فرهنگ نادرستی که حتی سعدی، فردوسی،
نظامی و مولوی و غیر ان ها واقع شده اند، واقع نگردیده اند و آنچه که
حقیقت است در قالب اشعار گفته اند از آن جمله مفتون همدانی است:
پسر و دختر ای رفیق یکی است فرقشان در میان نبوده و نیست
ای بسا بوده ناخلف پسران جانشین مخالف پدران
ای بسا دختران کز آگاهی پدران را کنند همراهی
گفتگوی مرا گواه آمد پسر نوح و دختر احمد